با عرض سلام.ببخشین ولی از اول میرم سر اصل مطلب.یه پسر 26 ساله لیسانس هستم.چند سال پیش با یه نفر آشنا شدم و 3 سال با هم رابطه جدی داشتیم طوری که همه تعضای خانواده هر دو طرف در جریان بودن و 98%فکر میکردم قطعی هست.ولی تو عرض 1 هفته نهایت 2 هفته همه چی بیدلیل از طرف اون به هم خورد و جدا شدیم و من رفتم خدمت سربازی و تقریبا کنار اومده بودم و فراموش کردم البته به زور و مثلا فراموش کردم خلاصه 3 سال بود ندیده بودمش ولی دیروز دیدم و کلا به هم خوردم.دلیلش این نبود که چرا ازدواج کرده یا چیکار میکنه اصلا ولی وقتی متوجه شدم 6 ماه بعد با من لزدواج کرده داغون شدم.هموم نآدمکه 3 سال بهم گفت بی تو نمیتونم بمونمو دنیامیو ....چرا بعد 6 ماه ازدواج کرده و آخراش که با من بود فهمیدم با اون پسره هم بود.بله پسره وضعش تقریبا از من یکم خوب بود فقط اون کالیفرنیا میخواست بره و منم گفته بودم اگه خوب باشه آلمان یا غیره میبرم ولی به حرفم ایمان نداشت.فقط مشکل من اینه خیلی سعی کرد خاطراتش رو از یاد ببرم ولی نشد .الان خودش یا اعضای خانوادش رو میبینم داغون میشم طوری که به خودکشی فکر میکنم.آدم سخت جونی هستم ولی از این بابت خیلی ضعیفم.الان وقتی فهمیدم همزمان با من که عمرمو 24 ساعت به پاش ریختم با یکی دیگه بود اعصابم نمیکشه.خواهشا کمکم کنین.از کارو زندگیم افتادم.تمرکزمو از دست دادم.الان روحیم 95% افت کرده.به یه هم صحبت.هم درد نیاز دارم ولی کسی درک نمیکنه و نمیدونه چیکار کنه.خواهشا راهنماییم کنین.
با تشکر از همگی